یادداشتهای یک هرزه

متن مرتبط با «حسادت» در سایت یادداشتهای یک هرزه نوشته شده است

حسادت

  • میروی بی من برو، من بی تو عادت کرده‌امبارها در این مصیبت استقامت کرده‌امشد اجل جان بر لب از دست تقلاهای منبس که در امید دیدارت سماجت کرده‌امنا خوش احوالم ولی بی شک تو شاد و سرخوشیچون که تو نفرین و من از جان دعایت کرده‌اممن کجا باران کجا، باران کجا و راه بی پایان کجاآه... این دل دل زدن، تا منزل جانان کجاطفلکی دل کنج سینه بعد تو کز کرده استبس که در این حادثه او را شماتت کرده‌امچون حسودم لایسودم من به آن که بعد از اینبوسه خواهد زد به لبهایت حسادت کرده‌امهر چه کویت دورتر، دل تنگ تر، مشتاق تردر طریق عشق بازان، مشکل آسان کجا بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها