ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم توییردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم توییای نسیم بی قرار روزهای عاشقیهر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم توییسایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشتآتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم توییباد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهانعطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم توییچون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمتغنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم توییکشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منمسایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی بخوانید, ...ادامه مطلب
تو تا حالا از توی عکس به من خیره شدی؟تا حالا با دیدن عکسم بهم لبخند زدی؟! بهت نگفتم اما من این کار رو کردم!ساعتها نشستم و نگات کردم! نگو دیوونه شدم . . چون بودم؛فقط عکس آدم رو دیوونهتر میکنهتا حالا به چشمهای توی عکس زل زدی؟! خوبی عکست اینه که پلك نمیزنه؛خسته نمیشه بیخبر نمیره!من بعد از نبودنت با عکست حرف میزنمتو بی من با کی حرف میزنی؟! خوش بهحال اونایی که صدات رو میشنون!بدی عکس اینه که صدا نداره!یا اگه داره من نمیشنوم؛ داره؟؟ اگه صدا داشت ازش میپرسیدمکجای دنیایی!میدونستی فاصلهی بین واقعیت و خیالیه پلك زدنه؟!کافیه به عکست خیره بشم؛حالا صدات رو هم میشنوم که میخندی!اصلاً همین که میخندی کافیه! حتی مهم نیست کجای دنیایی گرچه میدونم کجایی. بخوانید, ...ادامه مطلب
با من بگو تا کیستی، مهری؟ بگو، ماهی؟ بگوخوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزندیگر بگو از جان من، جانا چه میخواهی؟ بگو گیرم نمی گیری دگر، زآشفته عشقت خبربر , ...ادامه مطلب
ناله از دوری آن کن که تو را می فهمدعشق خود صرف همان کن که تو را می فهمددرد دل،شعر قشنگ،این همه احساس لطیفبه کسی این سه بیان کن که تو را می فهمدنوجوانی و جوانی چو بهاریست به عمرپای آن ، عمر خزان کن که , ...ادامه مطلب
بی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه توای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه توهر که و هر کس همه تو ، این همه تو ، آن همه تو من که به دریاش زدم ، تا, ...ادامه مطلب
» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. ,سخنی ...ادامه مطلب
نیستی نبودنت مرگ عجیبی دارد...بی کسی دربدری حس غریبی دارد...رفتی از رفتن تو غنچه ی دل پژمرده استعاشق زار ببین درد مهیبی دارد...حسرت روز و شبم دیدن یک لبخندت...دیده ی مست تو اما چه فریبی دارد...سوز و ساز و همه ی راز و نیازم ز تو شد ...وادی عشق تو الحق چه نشیبی دارد...آی ای غنچه ی زیبا سخن و خوش لبخند...گردش عمر بدونت، چه نصیبی دارد؟؟؟, ...ادامه مطلب
بعد تو لبخند از لبهای من خشکید و رفت ...دل مدام از زهر هجر ات ساغری نوشید و رفت...تا تو بودی در سرم شور و هوای عشق بود...حال جایش را به سردرد غم ات بخشید و رفت...تا تو بودی این دلم لبریز از امید بود...شور و امید به یأس ام دلنشین نالید و رفت...آتش عشقت به جانم تو فکندی و کنون...باز آی و بین که آتش خانه ام سوزید و رفت...ناله ی مرغ سحرگاه از پی مستی نبود...آه میکرد و دلش را از جهان بُبرید و رفت..., ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب
ماندم ....می مانمنخواهی بمانممی رومبخواهی مدتی بمانم بعد بروممدتی می مانم و بعد می رومبخواهی بمانم بادابادمی مانم باداباد"من از این ساده تر دوست داشتن بلد نیستم",حکم آنچه تو فرمایی,حکم آنچه تو فرمایی ای خانم اقیانوس,لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی ...ادامه مطلب
لحظه به لحظه ی این زندگی را بدن تو، لحظه ی مرگم خواهم دانست. میدانی از تپش های قلبم خواستنت را که بگیرممی ایستد...بدون حرکت ....ایست ....,بدون تو,بدون تو چیا کشیدم من,بدون تو فردایی نیست ...ادامه مطلب