یادداشتهای یک هرزه

متن مرتبط با «شب که میشود موهایم را میبافم» در سایت یادداشتهای یک هرزه نوشته شده است

فراموشم نکن

  • سکه ی این مهر از خورشید هم زرین تر استخون ما از خون دیگر عاشقان رنگین تر استرود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفتمی روی اما بدان دریا ز من پایین تر استما چنان آیینه ها بودیم، رو در رو ولیامشب این آیینه از آن آینه غمگین تر استگر جوابم را نمی گویی، جوابم کن به قهرگاه یک دشنام از صدها دعا شیرین تر استسنگدل! من دوستت دارم، فراموشم مکنبر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین تر است بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آن یار که عهد دوستاری بشکست

  • آن یار که عهد دوستاری بشکست می‌رفت و منش گرفته دامان در دست می‌گفت دگرباره به خوابم بینی پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست, ...ادامه مطلب

  • خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد

  • آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفتدرِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفتخواست تنهایی ما را به رخ ما بکشدتنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفتدل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشتقدمی چند به آهنگ تماشا, ...ادامه مطلب

  • خوابت را دیدم

  • آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتیای عجب از این طرفها هم گذاری داشتیراه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیزیا که شاید با دل تنگم قراری داشتیمهربانی هم بلد بودی عجب نامهربانبعد عمری یادت افتاده که یاری دا, ...ادامه مطلب

  • چه مشکل میکشی بر دوش خود این بار سنگین را

  • هراس و حسرت و اندوه و یک خروار نفرین را  ...چه مشکل می کشی بر دوش خود این بار سنگین را !چه فریادی ست با لب های خاموشت؟ بگو با من!بگو راحت شوی! سوزن بزن این زخم چرکین راتو شاعر نیستی اما در آشوب تو می , ...ادامه مطلب

  • آن که تو را میفهمد

  • ناله از دوری آن کن که تو را می فهمدعشق خود صرف همان کن که تو را می فهمددرد دل،شعر قشنگ،این همه احساس لطیفبه کسی این سه بیان کن که تو را می فهمدنوجوانی و جوانی چو بهاریست به عمرپای آن ، عمر خزان کن که , ...ادامه مطلب

  • شب یلدا

  • تنها شده ایم و فکر آغوش کنیم...قدری به سکوت قبرها گوش کنیم... حبف است که در بلندیِ این یلدا...کوتاهی عمر را ، فراموش کنیم!, ...ادامه مطلب

  • وای جنگل را بیابان میکنند ...

  • از همان روزی که دست حضرت قابیلگشت آلوده به خون حضرت هابیلاز همان روزی که فرزندان آدمزهر تلخ دشمنی در خون شان جوشیدآدمیت مردگرچه آدم زنده بوداز همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختنداز همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختندآدمیت مرده بودبعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیابگشت و گشتقرنها از مرگ آدم هم گذشتای دریغآدمیت برنگشتقرن ماروزگار مرگ انسانیت استسینه دنیا ز خوبی ها تهی استصحبت از,جنگل,بیابان,میکنند ...ادامه مطلب

  • مگر به صبر فراموش میشوی؟...

  • گفتم مگر به صبر فراموش من شویکی گفتم آفت خرد و هوش من شوی ؟فریاد را به سینه شکستم که خوشترستآگه به دردم از لب خاموش من شویسوزد تنم در آتش تب، ای خیال اوترسم بسوزمت چو هماغوش من شویای اشک ، نقش عشق وی از جان من بشویشاید ز راه لطف خطا پوش من شویسیمین ز درد کرده فراموش خویش رااما تو کی شود که فراموش من شوی ؟, ...ادامه مطلب

  • شب که میشود...

  • ﺷَــــﺐ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷـــــﻮﺩ !!. . . .ﮔﻠﻮﯾَـــﻢ ﭘُــﺮ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ. . . .؛ﭘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑُـﻐـﺾ ِِ ﺳَﻨﮕﯿـــﻦﺑُـﻐﻀﯽ ﮐﻪ ﻧـــﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﮐَـــﺪ،،،،ﻭ ﭼﺸﻤــــــــﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘــــــــــﺎﮎ ، ﺑــﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨــﺪ . . . .!!!،،ﻭ ﺍﻣـــــﺎ ﺩﻟــﻢ . . . . ؛ﺩﻟــﻢ ﭘُـﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺍﺯﺩﺭﺩﻫـﺎﯾﯽ ﭘُـﺮ ﺍﺯ ﺣــــﺮﻑ،،ﺣـﺮﻑ ﻫــﺎﯾﯽ ﻣﻤﻠـﻮﺀ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــﻮﺕ که ﯾﮏ ﺑــﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﻓَﻮَﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ ﻭﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾــــﻮﺍﺭ ِِ ﻣَـﺠــﺎﺯﯼ . . . . ؛ﺁﺭﺍﻣــــــــــ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧــــــــﺪ !!!!!واین کار هرشب من است!!!!,شب که میشود,شب که میشود موهایم را میبافم,شب كه مي شود ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها