تابستان

ساخت وبلاگ

تابستانی گرم و ملال آور در حال اتمام است، تابستان را همیشه به خاطر پاییزی که بعدش می آید دوست داشتم، به ویژه شهریورش را. از کودکی پاییزی بودم و حس عجیبی بهش داشتم. با اینکه مثل اغلب کودکان زمان خودم، مدرسه را دوست نداشتم اما حساب مدرسه با پاییز متفاوت بود.

تابستان یادآور آشنایی با توست. تاریخش را هم خوب یادم هست، 25 مرداد بود. بهترین تابستان عمرم بود و میرفت تا در بهترین پاییز، پیوند دائمی و اذان و نماز ابدی برپا شود اما اذان و اقامه ای شد و فرصت نماز فراهم نشد.

غافل بودم از خزان و ذاتش، پاییز، کارش برهم زدن است و نابود کردن سرسبزی و طراوت، نباید ازش بهار وصل را انتظار میداشتم.

نیش عقرب نه از ره کین است، مقتضای طبیعتش این است.

پاییز باید خزان باشد و به مقتضای طبیعتش عمل کند، گرچه هنوز دوستش دارم و هر سال برای رسیدنش روز شماری میکنم تا بادهایش بوی تو را برایم به ارمغان آورد.

یادداشتهای یک هرزه...
ما را در سایت یادداشتهای یک هرزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 12:53