خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی كه ببینی دلم چه پر می زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شكفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد
شراب لعل تو می دیدم و دلم می خواست
هزار وسوسه ام چنگ در جگر می زد
زهی امید كه كامی از آن دهان می جست
زهی خیال كه دستی در آن كمر می زد
دریچه ای به تماشای باغ وا می شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد
تمام شب به خیال تو رفت و ، می دیدم
كه پشت پرده ی اشكم سپیده سر می زد
برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 135