رسم محال

ساخت وبلاگ

گرچه تمام بودنم گمشده در نبودنت 
غرق محال می شوم ، غرق دوباره بودنت 

چهره ی زیبای تو را نقش خیال می کنم 
باز به خواب خویشتن رسم محال می کنم 

حسرت دیدار تو را آهِ دوباره می کشم 
در شب بی ستاره ام تو را ستاره می کشم 

کاش دوباره بنگری بر دل زار و خسته ام 
خسته که نه ز عشق تو خرد شدم ، شکسته ام 

روز میان خواب من باز غروب می شود 
« اگر بیای از سفر آه چه خوب می شود »

نقش تو پاک می شود باز ز خواب می پرم 
حسرت دیدار تو را به کنج سینه می برم 
 

یادداشتهای یک هرزه...
ما را در سایت یادداشتهای یک هرزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 14:40